لحظه ديدار نزديک است . باز من ديوانه ام مستم باز مي لرزد دلم دستم باز گويي در هواي ديگري هستم هاي مپريشي صفاي زلفکم را باد مخراشي به غفلت گونه ام را تيغ آبرويم را نريزي دل لحظه ديدار نزديک است